❤محیا و تبسم آرام جانم❤

تبسم:مامان من میخوام بخوابم مامان:نخواب عزیزم شام بخور بعد بخواب تبسم:مامان میخوام ی چیزی بهت بگم ولی ب هیچ کس نگو مامان:جونم بگو عزیزم تبسم :مامان من ب بابا گفتم گوشیش و بهم بده بابا نداد ولی ابجی گفت بهش داد درحالی ک بغض کرده و اشک از چشای کوچولوش سرازیر میشه مامان بابا ابجی و بیشتر دوست داره مامان در حالی ک مرواریدای خوشگلی ک از چشاش دونه دونه میریزن پاک میکنه نه فداتشم باباشما رو خیلی دوست داره همیشه هم گوشیشو بهت میده تبسم:نه مامان اینبار نداد مامان بیا باهم ی نقشه بکشیم مامان: چ نقشه ای تبسم: بروب بابا بگو گوشیتو بده تبسم مامان :اگ نداد چی تبسم:بگو تبسم زیر پتو کارت داره مامان: باشه مامان: بابا گوشیتو بده تبسم بابا: لازم دارم مامان: برو...